دسته بندی | هنر و گرافیک |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 15333 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 24 |
از آنجایی که سفال دوران صفویه کمتر بررسی شده اند لازم است که از زوایای مختلف این سفالها مورد بررسی قرارگیرند که از جمله می توان به نقوش و تناسب های رنگ اشاره کرد.آنچه که ساخته شده است در واقع برگرفته از نقوش و تناسب های رنگی سفالینه های دوران صفوی است که هدف این کار شناسایی و باز آفرینی ترکیب های زیبایی شناختی آن دوران است . نقش یکی از ظروف برگرفته از سنگ مزار محرابی مقبره شیخ صفی الدین اردبیلی و دیگری بخشی از تزئینات نورگیر قندیلخانه از این مجموعه می باشد
تاریخچه سفال و لعاب در دوره صفوی
در اوایل قرن دهم هجری ، برابر قرن شانزدهم میلادی ، سلسله صفوی به حکومت رسید و سلسله ای قدرتمند بعد از نهصد سال سرنوشت کشور را به دست گرفت .
در این دوره شهرهای مختلف مانند تبریز ، قزوین و اصفهان به عنوان پایتخت انتخاب شدند . علاقه و توجه سلاطین این سلسله از جمله شاه عباس به
هنرهای تجسمی
و
دسته بندی | هنر و گرافیک |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 15333 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 24 |
از آنجایی که سفال دوران صفویه کمتر بررسی شده اند لازم است که از زوایای مختلف این سفالها مورد بررسی قرارگیرند که از جمله می توان به نقوش و تناسب های رنگ اشاره کرد.آنچه که ساخته شده است در واقع برگرفته از نقوش و تناسب های رنگی سفالینه های دوران صفوی است که هدف این کار شناسایی و باز آفرینی ترکیب های زیبایی شناختی آن دوران است . نقش یکی از ظروف برگرفته از سنگ مزار محرابی مقبره شیخ صفی الدین اردبیلی و دیگری بخشی از تزئینات نورگیر قندیلخانه از این مجموعه می باشد
تاریخچه سفال و لعاب در دوره صفوی
در اوایل قرن دهم هجری ، برابر قرن شانزدهم میلادی ، سلسله صفوی به حکومت رسید و سلسله ای قدرتمند بعد از نهصد سال سرنوشت کشور را به دست گرفت .
در این دوره شهرهای مختلف مانند تبریز ، قزوین و اصفهان به عنوان پایتخت انتخاب شدند . علاقه و توجه سلاطین این سلسله از جمله شاه عباس به
هنرهای تجسمی
و
دسته بندی | هنر و گرافیک |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 29 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 40 |
مقدمه
بسیار پیش از آنکه آدمی خط را بیافریند و از این رهگذر، زبان گفتار را به نوشتار درآورد، هنر نقاشی، در سپیده دم تاریخ، از میان سنگ نگاره های بسیار کهن غارها سربرآورد.نقاشی هنر بیان
اندیشه ها، آرمان ها و عواطف، به یاری آفرینش کیفیت های زیبایی شناختی معین، در زبانی بصری و دو بعدی است؛ زبانی که عناصر اساسی آن را خط، شکل، رنگ، رنگ سایه، بافت و مانند این ها تشکیل می دهند و هنرمند با کاربست آن ها احساس حجم، فضا، نور و حرکت را بر روی سطح می آفریند.
نقاشی از دیرباز وظایف گوناگونی چون روایت، توصیف، مستند نگاری، داستان پردازی و تبلیغ را بر عهده داشت، ولی رفته رفته و به ویژه از اواخر سدة نوزدهم، این هنر با وانهادن وظایف یاد شده، به خلوص و استقلال بیانی دست یافت.
هنر تصویری در ایران نیز پیشینه ای کهن دارد؛ گو این که بحث دربارة نقاشی قدیم ایران غالباً هنر مینیاتور یا نگارگری را به ذهن
می آورد. در واقع، مشهورترین و چه بسا ارزنده ترین نمونه ها هنر تصویری ایران را می توان بر صفحات نسخه های خطی و مرقعات مشاهده کرد. گفتنی است که هنر نگار گری ایرانی ـ اسلامی از سدة هشتم تا یازدهم هجری شکوفایی نمایان داشت، ولی آثار تصویری به جای مانده از دورة بیش از اسلام تا روزگار حملة مغو لان و همچنین آثار دیوار نگاری، پرده نگاری، قلمدان نگاری و جز این ها در سده های متأخر نیز جلوه هایی دیگر از نقاشی ایران به شمار می آیند.
چنین می نماید که تحولات هنر تصویری در ایران، با وجود
گسست های تاریخی، نفوذ فرهنگ های بیگانه و آمیختگی سنت های نامتجانس، کم و بیش دارای پیوستگی و تداوم بوده است؛ هر چند این استمرار را بیش تر در روح فرهنگی و جوهر زیبایی شناسی می توان یافت تا در همانند ی هایی که ممکن است از منظر سبک و اسلوب در آثار دوره های مختلف وجود داشته باشد.
به هر تقدیر، هنر نقاشی ایرانی که گویا ـ در معنای دقیق کلمه ـ از زمان اشکانیان در ایران رواج یافته است، در گذر تاریخ فراز و فرودهای بسیاری را پشت سر نهاده تا به روزگار معاصر و آغاز جنبش نوگرایی در ایران رسیده است نقطه آغاز این جنبش را 1320 شمسی، دانسته اند؛ اندکی پیش از آن، کمال الملک، هنرمند بزرگ و نام آور معاصر ایران، دیده بر جهان فروبست.
کمال الملک (1264 ـ 1359 ق) (1226 ـ 1319 ش). محمد خان غفاری، از مشهورترین و پر نفوذ ترین چهره ها در تاریخ معاصر ایران است که پس از او، جریان دویست سالة تلفیق سنت های ایرانی و اروپایی به پایان می رسد و سنت طبیعت گرایی اروپایی در قالب نوعی هنر آکادمیک تثبیت می شود. پسر میرزا بزرگ کاشانی که پس از گذراندن تحصیلات ابتدایی در 13 سالگی از کاشان به تهران آمد و در دارالفنون به تحصیل پرداخت، چندی بعد اندیشه های نوینی را در نقاشی ایرانی پایه گذاشت و فصل تازه ای را در بخش هنرهای تجسمی این سرزمین کهن گشود. می گویند در 1298 ق (1259 ش) که
ناصر الدین شاه از مدرسة دارالفنون دیده می کرد، یکی از تابلوهای نقاشی وی را دید و پسندید و او را به دربار فرا خواند. دیری نپایید که شاه به او لقب «نقاش باشی و پیش خدمت حضور همایونی» داد. تابلوهایی که متعلق به این دوره است و امضای نقاش باشی دارد افزون بر 170 قطعه است. فعالیت مستمر وی در مقام نقاش دربار و معلم شاه بسیار مقبول افتاد، چنان که در1310 ق (1271 ش) از ناصر الدین شاه لقب کمال الملک گرفت. تابلوی معروف تالار آینه که وی مدت 5 سال بر روی آن کرد، نخستین تابلویی است که با امضای کمال الملک تهیه شده است.
کمال الملک در 1314 ق (1275 ش) برای افزودن بر دانسته های خود به اروپا رفت و 3 سال در موزه های فلورانس، لوور ورسای به مطالعة تقاشی پرداخت. در این مدت، بیش از 12 تابلو از روی کارهای رامبرانت و برخی دیگر از نقاشان نامی اروپا تهیه کرد و سرانجام در 1316 ق (1277 ش) به ایران بازگشت. وی در 1321 ق (1282ش) به بین النهرین رفت و نزدیک به 2 سال در عتبات و بغداد اقامت گزید؛ تابلوهای یهودی فالگیر بغدادی ، زرگر بغدادی و شاگردش، میدان کربلای معلا و عرب خوابیده از آفریده های وی در آن دوره اند.
دسته بندی | هنر و گرافیک |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 435 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 65 |
معنی هنر:
در ابتدا با بیان معنی هنر و بررسی آن از نظر علمی و معنایی این مجموعه را آغاز می کنم:
«هنر به ضم اول و فتح دوم، اوستا hunara. عظمت،استعداد، قابلیت هنری باستان Sunara] انسان فاضل[ سانسکریت Sundara زیبا، قشنگ. پهلوی hunar- ارمنی hnar- افغانی و بلوچی henar- کردی huner (فن و معرفت) صنعت، معرفت امری توام با ظرافت و ریزه کاری. هنرهای زیبا- صنایع مستظرفه»[1]
«هنر ART در معنای عام و انتزاعی، به هر گونه فعالیتی اشاره دارد که هم خود انگیخته و هم مهار شده باشد. بنابراین، (هنر) از فرایندهای طبیعت متمایز است (برخی هنرمندان اروپایی سدة بیستم با گزینش شیء یافته به عنوان اثر هنری، این مرز را از میان برداشتهاند). در این معنای کمتر مصطلح، تمامی ابداعات و ساختههای مبتنی بر قوه خلاقه بشری در زمرة (هنر) به شمار میآیند.
ولی اصطلاح هنر، در معنای مشخص، به فعالیتهای چون نقاشی، پیکره سازی، طراحی گرافیک، معماری، موسیقی، شعر،رقص، تئاتر و سینما اطلاق می شود. در گذشته، سعی بر این بود که هنرها را به دو دسته هنر زیبا و (هنر سودمند)[2]
تقسیم کنند: هنر زیبا در خدمت هیچ مقصودی آجل نیست، و فراوردة آن ارزشی در خور دارد (مثلا: نقاشی)، هنر سودمند واجدهدفی فراتر از خود فراورده است (مثلا: سفالینة منقوش). امروزه، این نوع تقسیم بندی منسوخ نشده است».[3] در اینجا می توانم سخنی از تولستوی بیاورم که به عقیده من بسیار درست است که : «به رغم خروارها کتابی که درباره هنر نوشته شده، تاکنون هیچ تعریف دقیقی از هنر در دست نیست. سببش این است که در شالودة مفهوم هنر، مفهوم زیبایی را قراردادهاند»[4]
دسته بندی | هنر و گرافیک |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 53 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 84 |
مقدمه
نقاشی ایران در سراسر تاریخ با فرهنگهای بیگانه و سنتهای ناهمگون شرقی و غربی برخورد کرده و غالباً به نتایج جدید دست یافته است. به راستی، ادوار شکوفایی و بالندگی این هنر باید محصول اقتباسهای سنجیده و ابداعات تازه دانست. اما، با وجود تأثیرات خارجی گوناگون و دگرگون کننده، میتوان نوعی پیوستگی درونی را در تحولات تاریخی نقاشی ایران تشخیص داد. در مقایسة نمونههای تصویری بازمانده از ادوار قبل و بعد از ظهور اسلام به شباهتهای آشکار برمیخوریم. به عنوان مثال، تشابه مجالس شکار در سه دوره مختلف اشکانی و اموری و صفوی شگفتانگیر است. به نظر میرسد که این نقاشیها بر طبق یک الگوی معین شکل گرفتهاند، هر چند سلیقه و خواستهای بسیار متفاوتی را طبق یک الگوی معین شکل گرفتهاند، هر چند سلیقهها و خواستهای بسیار متفاوتی را منعکس میکنند. در واقع، همانندی آنها به سبب استمرار طولانی سنتهای هنری در ایرن است. (نقاشی ایران- رویین پاکباز- نشر نارستان - 1379 ص 8).
(مقدمه) جزء دورههای اثرپذیری از سنتهای غربی، نشانی از طبیعت گرایی در نقاشی ایران نمیتوان یافت.
(ع.ج) بعضی از ویژگیهای نقاشی قدیمیایران را در هنر نوپردازانی چون هانری ماتیس میتوان دید. لیکن خطاست اگر زیبایی شناسی نگارگر قدیم ایرانی و هنرمند نوپرداز معاصر را یکی بشماریم، زیرا در آن صورت، فرض میان جهان بینی سنتی و مدرن را نادیده گرفتهایم.(نقاشی ایران- پاکباز- ص9)
(د.م) در نیمه دوم سده یازدهم هجری قمری نقاشانی چون محمد زمانی به موضوعها و اسلوب نقاشی طبیعتگرای اروپایی روی آوردند. دیری نگذشت که از تلفیق سنتهای ایرانی و اروپایی، یک هنر دو رگه پدید آمد. آیا این نوعی راهگشایی به روال معمول در تاریخ نقاشی ایران بود یا حرکتی به سوی انحطاط فارغ از هر گونه ارزیابی میتوان گرایش تازه را پیامد منطقی واقعگرایی پیشین دانست. نقاشی ایرانی که از قبل با جهان واقعی آشنا شده بود، اکنون منطقی واقعگرایی پیشین دانست. نقاشی ایرانی که از قبل با جهان واقعی اشنا شده بود، اکنون میخواست اشیاء را بدان صورت که به دیده میایند، نمایش دهد. پس کوشید روشن این گونه بازنمایی را از طریق مشاهده و رونگاری آثار اروپایی بیاموزد. این که او در این امر تا چه حد توقیق یافت، بحث دیگری است. (نقاشی ایران، پاکباز، ص10).
(د.م) تاریخ نشان میدهد که نقاشی ایرانی بارها توانسته است با توسل به منابع خارجی از تنگنای هنر مرسوم زمان راهی برای تحول آینده بگشاید. کمال الملک نیز در مقام واپسین نقاشی برجسته دربارة قارجار، ادامة سنتهای بی رمق ایرانی خودداری کرد اما او سنت دیگری روی آورد که خود در اروپا به بن بست رسیده بود. کمال الملک دستکم تا چند دهه نقاشی ایران را تحت تأثیر خود قرار داد. نتیجتاً، پویش نوینی که با جنبش مشروطیت در ادبیات آغاز شد، همانندی در نقاشی نداشت. شاید این را بتوان یکی از علتهای ادامه کشاکش میان سنت و تجرد در عرصه نقاشی معاصر دانست. (نقاشی ایران- پاکباز - ص 11)
ادوار کهن
(ا.ک) در قرنهای اولیة تاریخ مسیحی، جاده ابریشم، به مثابه مجرای تجارت ابریشم و کالاهای دیگر بین چنین و هندوستان در شرق و دنیای رومیدر غرب به وجود آمد. این جاده به صورت راه ارتباطی مهمیبین مردمان و فرهنگ ها و گذرگاهی برای انتقال دو سویة افکار، علم و تکنولوژی و زبان و ادبیات جایی همیشگی در تاریخ جهان دارد.
این ارتباط در رویارویی با فشارهای سیاسی و موانع دیگر همیشه آسان نبود اما هنگامیکه یک شاخةراه بسته میشد، شاخه دیگری جای آن را میگرفت. مسافران شرق و غرب در واقع چندین راه خشکی و دریایی را مورد استفاده قرار میدادند و عبارت «جاده ابریشم» نمادی است که روح جاودان ارتباط بین مردمان را بیدار میکند.
حرکتهای جمعی یعنی مهاجرتهای برزگ تاریخ مناطق را شکل دادند اما نباید تک مسافرانی که جاده ابریشم را پیمودند نیز فراموش شوند: هنرمندان، موسیقیدانان و صنعتگرانی که آماده بودند جانشان را در راه آگاهی از فرهنگها و جوامع دیگر به خطر اندازند و در مقابل مهارتهای خود را ارائه کنند.
عشق به ماجراجویی و عطش دانش درباره دیگران فقط دو انگیزه از انگیزههای بسیاری است که فرآیند تبادل بین جوامع مختلف را نیرو بخشید و به برداشتن موانعی که رمدم مناطق مختلف را جدا میکرد و برقراری پیوندهای همزیستی که پیشرفت انسان را ممکن میساخت، کمک کرد. این، میراث جاده ابریشم بود و جوهری که به آن هستی بخشید. (پیوند ابریشمین شرق و غرب- احمد حسن دانی- ترجمه امید اقتداری- مجله پیام یونسکو- سال 20- شماره 226- فروردین 1368- ص 4 و 5)
(ا.ک) تماسهای شرق و غرب که بعدها در امتداد جاده ابریشم جریان یافت، در چند قرن آخر پیش از تاریخ مسیحی و با تشکیل چند دولت آسیایی که مردم آن ها به بهرهبرداری از منابع محلی و رقابت تجارتی پرداختند پایهگذاری شد. این تلاش برای سود، به تبادل پررونق کالا ها و حرکت مردمان از سرزمینی به سرزمین دیگر انجامید.
هردوت، مورخ یونانی، تصویر زندهای از مردم گوناگون درگیر این فرآیند ارائه میکنند و چگونگی تشکیل جوامع آنها، روشهای زندگیشان و رابطه نزدیکشان با امپراتوری هخامنشی در ایران را توصیف میکند.
نمونهای از این تبادل تجارتی و فرهنگی، بازرگانان آرامیبودند که در آسیای مرکزی سفر میکردند و الفبای آنهاها، یعنی آرامی، بر تکامل الفبای زبانهای دیگر چو سعدی و خارشتی تأثیر گذاشت. از مردمان دیگری که هردوت توصیف کرده است سکاها، هندی ها و مردم پارسی زباناند که به شرق میرفتند و زبانشان در آنجا تأثیر شدیدی بر زبانهای کهن منطقه داشت. (پیوند ابریشمین شرق و غرب- ص 5)
(ا.ک) اولین بار امپراتوری هخامنشی، بین قرن ششم و چهارم پیش از میلاد، برخورد مردم شرق و غرب، تبادل افکار و تکنولوژیها و انتقال دو سویة زبانها و ادبیات را ممکن ساخت. مردم، از بسیاری از نقا ط گیتی و از راههای ساختة داریوش، به پرسپولیس، پایتخت امپراتوری جلب میشدند. در همین ضمن، در استانهای دورافتاده آسیای مرکزی، شهرهایی چون بلخ، سمرقند و تکسیله ، که بعدها منزلگاه های مهم جاده ابریشم شدند، به وسیلة راههای خشکی به هم متصل و تبدیل به مراکز تماس شرق و غرب شدند. در طول این دوره روح تبادل افکار و عقاید بین مردم شرق و غرب نخستین شکل غنای انسانی بود. (پیوند ابریشمین شرق و غرب، ص5)
(ا.ک) در اواخر قرن چهارم پیش از میلاد و به دنبال پیروزیهای اسکندر که امپراتوری هخامنشی را سرنگون کرد و در شرق تا هند لشکر کشید، تماسهای بین شرق و غرب آساناند. اسکندر، مقدونی که خود پس از فتح یونان در فرهنگ آن غرق شد و این شهریار شرقی شیفتة پندارگرایی شرق، خود تجسمیاز انتزاج فرهنگی بود.
در زمان فرهنگ جهانی یونانی از طریق انسانها، افکار، تکنولوژیهای، گرایشهای هنری و فرمولهای معماری و نیز نمایش، شعر، موسیقی، مذاهب و از همه بالاتر از طریق زبان و ادبیات به نحوی بیسابقه به آسیا انتقال یافت. اما این انتقال یکسویه نبود. اسکندر و محققانی که او را همراهی میکردند با فیلسوفهای آسیایی آشنا شدند و افکار و عقاید آن ها را همراه با خراجهای طلا، دام و مصنوعاتی که دنیای باستانی غرب را غنی ساخت به یونان بردند.
پس از مرگ اسکندر، امپراتوری او به واحدهای کوچکتری تجزیه شد و دولتهای دیگری به جای آن در یونان و ایران روی کار آمدند. این تغییرات مانع رفت و آمد مردم و تبادل کالا نشد؛ برعکس در نتیجه پیشرفت در دانش جغرافیا که رفت و آمد بودایی ها، زرتشتها ، مانویها، مبلغان مذهبی فاضل دیگر را نیز تشویق میکرد، فعالیت تجاری لذت یافت. (پیوند ابریشمین شرق و غرب، ص 5 و 8).
(ا.ک) (ت 001) ظرف نفر ه منقوش و برجسته (قرن چهارم میلادی) که شاپور دوم (310 تا 379 میلادی)، پادشاه ساسانی در ایران را در حال شکار گراز وحشی نشان میدهد. احتمالاً بازرگانان خوارزم در راهشان به اروپا از طریق دریای خزر و رود ولگا، این ظرف را به محل کشف آن در پرم در اورال مرکزی بردند. این اثر در گالری هنری فرید در واشنگتن دی. سی نگهداری میشود. (پیوند ابریشمین شرق و غرب، ص 10)
(ا.ک) تحولات هنر تصویری ایران از روزگار پیشا تاریخی آغاز شد. روند چند هزار سالة هم آمیزی سنتهای تصویری آسیای غربی نهایتاً در الگوی ایرانی عصر هخامنشی تبلور یافت. این الگو طی چند قرن زیر موج یونانی مأبی پوشیده ماند، اما در زمان ساسانیان از نور رخ نمود و در شرایط اجتماعی و فرهنگی این عصر ویژگیهایی جدید کسب کرد. در این میان، پارتیان با رویکرد به سنتهای کهنتر ایرانی و شرقی شخصیت خویش را در هنری تلفیقی ظاهر ساختند. از سوی دیگر، آسیای میانه از هم آمیزی سنتهای ایرانی و هندی و چینی الگوهای خاص خود را آفرید. میراث ساسانی و آسیای میانه به دوره اسلامیاسید و بر جریان هنر تصویری ایران تا زمان سلجوقیان تأثیر قاطع گذاشت. استیلای مغولان بر ایران نقطه پایان این روند بود. (نقاشی ایران پاکباز- ص 13)
(ا. ک) کوروش با تأسیس امپراتوری هخامنشی (550 ق.م) نه فقط بر سرزمین ها و اقوام مختلف تسلط یافت، بلکه مجموعهای از سنتهای هنری زمان خویش را به ارث برد. کوششهایی که تحت حمایت او برای تلفیق این سنتها آغاز شد، به تشکل هنر درباره هخامنشی انجامید. هخامنشیان با آن که کمابیش از دستاوردهای هنرمندان و صنعتگران بابل، آشور، اورارتو، ته تشکیل هنر درباره هخامنشی انجامید. هخامنشیان با آن که کمابیش از دستاوردهای هنرمندان و صنعتگران بابل، آشور، اورارتو، مصر و یونان بهره بردند، میراث هنر عیلامیو سایر سنتهای بومیرا نیز فراموش نکردند. (نقاشی ایران- پاکباز- ص 17).
(ا.ک) ] نقش برجستههای هخامنشی تخت جمشید[ علاوه بر محتوای مذهبی خاص، به سبب ویژگیهای سبک شناختی حایز اهمیتاند. با این که شکل و ساختار آنها اساساً بین النهرین است و تأثیرات مصر و یونان در برخی اجزاء بازشناختنی است، در اینجا با یک سبک منسجم و کامل مواجه هستیم. در ترکیب بندیها ریتم، تقارن و نظمیدقیقتری از آثار آشوری و مصری دیده میشود، و حفظ تناسب و هماهنگی نقوش قابل مقایسه با آثار یونانی است. اما در عوض، طبق سنت شرقی کوششی برای بیان حالت اشخاص و تجسم بعد سوم در آنها مشهود نیست. در واقع نقش برجستههای تخت جمشید تکوین موفقیت آمیز یک کسب رسمیو درباری در آسیای غربی را نشان میدهند، سبکی که تا پایان امپراتوری هخامنشی از انسجام کافی برخوردار بود. (نقاشی ایران- پاکباز- ص 19)
(ا.ک) هنر هخامنشی به پیروی از سنتهای گذشته روشهای چکیده نگاری و نمادپردازی را ادامه داد و هیچ گاه به اصول طبیعتگرایی یونانی روی درآورد. این بدان سبب نبود که ایران هنر یونانی را نمیشناخت. میدانیم که نه فقط سنگ کاران یونانی در خدمت شاهان هخامنشی بودند. بلکه اشیای هنری ساختة یونانیان به دربار آنها میرسیده است. دلیل اساسی را باید در تفاوت آرمانها و کمال مطلوب هنری جستجو کرد. یونانیان از پرستش طبیعت به سوی شناخت طبیعت گام برداشتند و با کشف شخصیت فردی انسان، او را در کانون اندیشه و هنرخویش قرار دادند. بعید بود این تفکر انسان مد ارائه و هنری که به انگارة طبیعت انسان میپرداخت برای آفرینندگان نمادهای قدرت آسمانی جزء ابیاتی داشته باشد. از سوی دیگر، تعلیمات زردشت پرستش خدایان متعدد و ساختن تندیس و معبد برای آنن را مردود شمرده بود . بنابراین «هنر هخامنشی با جهان مردگان و جهان خدایان کاری نداشت و سر و کارش با جهان زندگان بود و به این طریق توانست در کشروهایی که زیر فرمانروایی او درآمده بود، اصول جدید را پراکنده سازد و از عده سهم تاریخی مهم که بر دوش داشت- یعنی انداختن پلی بین جهان غرب که وضع ثابتی پیدا کره بود و جهان شرق که هنوز در پیشروی بود- برآیند». (نقاشی ایران - پاکباز- ص 20)