دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 77 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 31 |
دارای منابع کامل
دارای رفرنس دهی استاندارد
تعداد صفحات :31
فرمت: docx
طبق DSM-IV-TR، تـعریف اختلال عملکرد جـنسی عبارت است از تخریب یک یـا بـیش از یـک مرحله از چرخهی پاسخهای جنسی و همچنین وجود درد همراه با آمیزش که موجب پریشانی محسوس و بروز مشکلات بین فردی برای فرد میگردد. در این زمینه، برای فراوانی یـا شدت مـشکل، هماهنگی وجـود ندارد و تشخیص بر پایهی قضاوت بالینی انجام میگیرد. بدکارکردی بـه طـور گسترده به عنوان عدم توانایی کامل از لذت بردن در مقاربت جنسی تعریف شده است. به طور اختصاصی، بدکارکردیهای جنسی اختلالهایی هستند که بـا یـک پاسـخ جنسی کامل تداخل میکند. این اختلالها مشکلاتی را برای لذت بردن فرد یا داشـتن مقاربت جنسی ایجاد میکند و به ندرت بدکارکردی جنسی سلامت فیزیکی را به مخاطره میاندازد. اما میتواند خسارات و صدمات روانشناختی، افسردگی، اضطراب و احساسهای ضعف و بـیکفایتی سـنگینی را ایـجاد کند. نژاد، فرهنگ، مذهب و پیشینهی اجتماعی بیمار باید در فرایند تشخیص باید مورد توجه قرار داد، زیرا هـریک مـیتوانند تأثیر مهمی بر میل و یا انتظارات جنسی او داشته باشند(انجمن روانپزشکی آمریکا،2000؛ ترجمه نیک خو و آوادیس یانس،1381).
اختلال عملکرد جنسی بر حسب اختلال در فرآیندهایی که مشخصه چرخه واکنش جنسی هستند یا بر حسب درد مرتبط با آمیزش جنسی مشخص می شود. چرخه واکنش جنسی می تواند به مراحل زیر تقسیم شود (انجمن روانپزشکی آمریکا،2000؛ ترجمه نیک خو و آوادیس یانس،1381).
1. میل: این مرحله شامل خیال پردازی های مربوط به فعالیت جنسی و علاقه به داشتن فعالیت جنسی است.
2. انگیختگی: این مرحله شامل احساس ذهنی لذت جنسی و تغییرات فیزیولوژیایی همراه آن است. تغییرات عمده در مردان شامل تورم و نعوظ آلت تناسلی است. تغییرات عمده در زنان شامل احتقان وردیدی در لگن، لیز شدن و انبساط مهبل، و متورم شدن اندامهای تناسلی بیرونی هستند.
3. اوج لذت جنسی: این مرحله شامل رسیدن به اوج لذت جنسی، همراه با فرونشانی تنش جنسی و انقباض موزون عضلات میان دوراهی و اندامهای تناسلی است/ در مرد، احساس اجتناب ناپذیری انزالف که به دنبال آن دفع منی صورت می گیرد، روی می دهد. در زن انقباض های ثلث خارجی دیواره مهبل روی می دهد. در هر دو جنس، انقباض موزون اسفنکتر مقعدی به وجود می آید.
4. فرونشینی: این مرحله شامل حس آرامش عضلانی و آسایش کامل است. در جریان این مرحله، مردان از لحاظ فیزیولوژیایی برای نعوظ و اوج لذت جنسی دوباره،به مدت یک دوره زمانی متغیر ناگداز هستند. بر عکس زنان ممکن است تقریبا بلافاصله قادر به پاسخدهی دوباره تحریک باشند(انجمن روانپزشکی آمریکا،2000، ترجمه نیک خو و آوادیس یانس،1381).
.
.
.
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 56 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 23 |
دارای منابع کامل
دارای رفرنس دهی استاندارد
تعداد صفحات :23
فرمت: docx
عواطف از بزرگترین نعمت های الهی اند که در انسان به ودیت نهاده شده، زندگی بدون آن ها، بی روح، تیره و ماشینی می نماید. و سلامت روانی و عقلانی انسان ها تا حد زیدی به سلامت عاطفی و هیجانی وابسته است. وضعیت عاطفی می تواند قضاوت های فرد در مورد رفتارهای خود و دیگران و نیز نحوه برخوردهای اجتماعی وی را تحت تاثیر قرار دهد. جلوه های هیجانی نقش های متفاوتی ایفا می کنند؛ از جمله اینکه به عنوان وسیله ای برای برقراری ارتباط با دیگران به کار می روند و فرد می تواند از طریق آن ها اطلاعاتی را در مورد احساسات، نیازها و امیال خود به دیگران منتقل نماید. از سوی دیگر نیز ما یا می گیریم پیام های هیجانی دیگران را بخوانیم، بازشناسی کنیم و طبق آن ها رفتاری مناسب انجام دهیم(قدیری، 1384).
طی سالیان به خاطر پیچیدگی زیاد هیجان، تعاریف مختلفی از آن ارائه شده است. پل کلینجا و آن کلینجا (1981) تعریفی را ارائه کرده اند که عناصر اصلی تعاریف قبلی را شامل می شود. بر طبق این تعریف هیجان حاصل تعامل بین عوامل ذهنی، محیطی و فرایندهای عصبی و هورمونی است. آنها در تایید این تعریف، نکات زیر را مطرح می کنند:
1. هیجان ناشی از تجاربی عاطفی مثل لذت و ناراحتی است.
2. هیجان ها باعث می شوند تا فرد تبیین های شناختی خلق کند.
3. هیجان ها باعث انواع سازگاری های درونی مثل بالارفتن ضربان قلب می شود.
4. هیجان رفتارهایی را فرا می خواند که اغلب و نه همیشه، بیانی (خندیدن و گریستن)، هدفمند(کمک کردن یا اجتناب کردن) انطباقی ( حذف چیزی که تهدیدی بالقوه برای بقا محسوب می شود ) هستند(فرانکن، 2005؛ ترجمه اسفند آباد، محمودی و امامی پور،1392).
گاتمن و همکارانش (1996) معتقداند یک مولفه مهم از اجتماعی شدن، شامل دیدگاه فلسفی والدین درباره هیجان یا همان مقوله ای است که والدین آن را «فلسفه فرا-هیجانی» می نامند. به طور اخص، برخی از والدین تجربیات کودک از هیجان ها و ابراز هیجان ها (مانند خشم، غم، یا اضطراب) توسط وی را نوعی رویداد منفی قلمداد می کنند که باید از آن اجتناب کرد. این دیدگاه های هیجانی منفی، در تعاملات والدین به دیگران منتقل می شوند، مانند آنکه والد مربوطه نسبت به هیجان های کودک بی اعتنا خواهد بود یا از آنها انتقاد خواهد کرد و یا طاقت خود را در اثر آنها از دست خواهد داد. گاتمن و همکارانش (1996) در نقطه مقابل ایین سبک های اجتماعی شدن هیجانی دردسر ساز، نوعی سبگ مربی گری هیجان را شناسایی کردند که شامل موارد زیر است: توانایی تشخیص سطوح حتی پایینی از شدت هیجانی، قلمداد کردن این هیجان های ناخوشایند به عنوان فرصتی برای ایجاد صمیمیت و انجام حمایت، کمک به کودک در راستای برچسب زنی هیجان ها و افتراق دادن آنها از یکدیگر، و پرداختن به حل مساله با کودک مربوطه. فرزندان والدینی که سبک مربی گری هیجان را در پیش می گیرندف به احتمال بیشتری قادر هستند هیجان های خویش را خودشان ارامش بخشند؛
.
.
.
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 46 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 25 |
دارای منابع کامل
دارای رفرنس دهی استاندارد
تعداد صفحات :25
فرمت: docx
واژه طرحواره در اصل ریشه یونانی کلمه Scheen به معنای "داشتن" و یا شکل گرفتن" است. آرون بک معتقد است که طرحواره ها نقش اصلی در ارتباط با موضوعات تکراری در تداعی آزاد، تصورات و رویاها، ایفا می کنند. او معتقد بود که طرحواره ها ممکن است عملا مدت ها غیر فعال باشند اما بعدا تقویت یا خاموش شوند که نتیجه تغییرات در نوع داده های دریافتی از محیط است(داتیلیو، 2010؛ ترجمه خواجه و همکاران، 1391).
بعدها نظریه پردازان دیگر، مفهوم اصلی طرحواره را توسعه دادند. برای مثال سگال (1988)نوشت که طرحواره ها شامل " عناصری سازمان یافته از واکنش ها و تجارب گذشته هستند که پیکره ای پیوسته و پایدار از اطلاعات قابل هدایت برای ادراک و تصدیق های بعدی را شکل می دهند". یانگ (1990) زمانی کاربرد روش متمرکز بر طرحواره در اختلالات شخصیتی را معرفی کرد، این مفهوم را گسترش داد. یانگ اظهار کرد که اگر چه بک و همکارانش (1979) به اهمیت طرحواره ها در درمان اشاره کردند، اما راهکارهای درمانی خاص بسیار اندکی را برای پروتکل های درمانی خود تا به امروز ارائه کرده اند. به همین دلیل یانگ مدل بک از طرحواره را توسعه داد و معتقد به یک نظریه چهار سطحی بود که شامل 1) طرحواره های ناسازگار اولیه2) نگهداری طرحواره 3) اجتناب از طرحواره 4) جبران طرحواره می شد(داتیلیو، 2010؛ ترجمه خواجه و همکاران، 1391).
اگر چه طرحواره درمانی متمرکز بر روی زوج ها و خانواده ها شامل توجه به طرحواره های شخصی خود افراد می شود، اما تاکید بیشتر روی سیستم رابطه ای و طرحواره هایی است که به طور ویژه، حول شخص در رابطه گسترش می یابند. همچنین طرحواره درمانی از خانواده اصلی و تجارب اولیه افراد با اعضاء خانواده استفاده می کند(داتیلیو، 2010؛ ترجمه خواجه و همکاران، 1391).
افکار خودکار، شکل کلیدی دیگری از شناخت در نظریه شناختی-رفتاری است که گاهی اوقات با طرحواره درهم می آمیزد، بویژه به این دلیل که تا اندازه ای همپوشی بین هر دو وجود دارد. افکار خودکار اولین بار توسط بک (1976) به عنوان شناخت های همزمانی تعریف شدند که به سبکی سریع اتفاق می افتند وغالبا آگاهانه و به سهولت قابل دسترسی هستند. بنابراین افکار خودکار آگاهانه، مسیری برای کشف باورها و طرحواره های زیربنایی شخص فراهم می کنند(داتیلیو و بیرشک، 1385).
اپستین (1988) به طرحواره شخصی به عنوان "فرضیات برجسته و نسبتا پایداری که شخص راجع به چگونگی عملکرد دنیا خود و جایگاه خود در آن دارد" اشاره می کند. این فرضیات راجع به ویژگی ها و فرایندهایی است که معمولا اتفاق می افتند و به عملکرد انطباقی با سازماندهی تجارب شخصی در درون الگوهای با معنی کمک می کنند و پیچیدگی محیط را کاهش می دهند. با محدودیت انتخابی و راهنمایی و سازماندهی اطلاعات که فرد در اختیار دارد، طرحواره او تفکر مناسب و امکان عمل را امکان پذیر می کند(داتیلیو، 2010؛ ترجمه خواجه و همکاران، 1391).
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 55 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 39 |
دارای منابع کامل (فارسی و انگلیسی)
دارای رفرنس دهی استاندارد
فرمت : DOC
تعداد صفحات : 39
شخصیت از واژه لاتین Persona گرفته شده و به نقابی اشاره دارد که هنرپیشهها در نمایش استفاده میکردند. پرسونا (نقاب) به ظاهر بیرونی، ظاهر علنی که افراد به دور و بر خود نشان میدهند اشاره دارد. بنابراین بر اساس ریشه شخصیت، شخصیت به ویژگیهای بیرونی و قابل رویت ما اشاره دارد. اما شخصیت تنها به نقابی که بر چهره میزنیم و نقشی که بازی میکنیم اشاره ندارد. هنگامی که از شخصیت سخن میگوییم ویژگیهای متعدد فرد، کلیت یا مجموعه خصوصیات گوناگون که از صفات جسمانی فراتر میرود را به حساب میآوریم. این واژه تعداد زیادی از خصوصیات ذهنی و هیجانی را در بر میگیرد، خصوصیاتی که ممکن است نتوانیم مستقیماً آنها را ببینیم و فرد شاید سعی کند آنها را از ما مخفی کند، یا شاید ما از دیگران مخفی کنیم (شولتز و شولتز، 2005، ترجمه سید محمدی،1386).
در لغت نامه وارن تعریف شخصیت چنین آمده است: شخصیت به جنبههای عقلی، عاطفی، انگیزشی و فیزیولژیک یک فرد گفته میشود. به عبارت دیگر به مجموعه مؤلفههایی که انسان را سر پا نگه میدارد شخصیت گفته میشود. در این تعریف مجموعه عوامل در کنار هم قرار داده شده اما اشارهای به یکپارچگی این عوامل و پویایی آنها نشده است (گروسی فرشی،1380).
آلپورت شخصیت را به این صورت تعریف کرد «شخصیت ساختاری پویا درون فرد متشکل از سیستمهای روانی- جسمانی است که رفتار و افکار مشخصه او را تعیین میکنند» (شولتز و شولتز، 2005، ترجمه سید محمدی، 1386).
شلدون پویا بودن شخصیت را در تعریف خود مطرح نموده و چنین عنوان میکند: «سازمان یافتگی پویشی جنبههای ادراکی، عاطفی، انگیزشی و بدنی فرد را شخصیت گویند» (سیاسی، 1390).
کتل از مقوله محتوایی در شخصیت خارج شده و جنبه کاربردی شخصیت را در تعریف خود عنوان میکند و آن را چنین تعریف مینماید: «شخصیت چیزی است که به ما اجازه میدهد پیش بینی کنیم که شخص در یک موقعیت معین چه خواهد کرد و یعنی چه عملی از او ناشی خواهد شد» (گروسی فرشی، 1380).
از دیدگاه فروید، روان یا شخصیت انسان به مثابه ی تکه یخ قطبی بسیار بزرگی است که تنها قسمت کوچکی از آن آشکار است؛ این قسمت، سطح آگاه را تشکیل می دهد. بخش عمده دیگر آن زیر آب است که نا خودآگاه را تشکیل می دهد. بخش ناخودآگاه، جهان گسترده ای از خواسته ها، تمایلات، انگیزه ها و عقاید سرکوب شده است که انسان از آن ها آگاهی ندارد. در حقیقت، تعیین کننده اصلی رفتاره ای بشر، همین عوامل ناخودآگاه او هستند که از سه قسمت عمده تشکیل می شوند: نهاد، خود و فراخود. این سه عنصر اساسی شخصیت همواره و به صورتی متقابل بر یکدیگر تاثیر می گذارند؛ اما از لحاظ ساختار، کنش، عناصر تشکیل دهنده، و پویایی، به طرز مشخصی با یکدیگر تفاوت دارند. از نظر فروید، رفتار یا روان یا شخصیت انسان، همیشه محصول ارتباط متقابل متعاول وی ا متعارض این سه عامل است (شاملو، 1388).
..
.
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 46 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 34 |
دارای منابع کامل (فارسی و انگلیسی)
دارای رفرنس دهی استاندارد
فرمت : DOC
تعداد صفحات : 34
عواطف از بزرگترین نعمت های الهی اند که در انسان به ودیت نهاده شده، زندگی بدون آن ها، بی روح، تیره و ماشینی می نماید. و سلامت روانی و عقلانی انسان ها تا حد زیدی به سلامت عاطفی و هیجانی وابسته است. وضعیت عاطفی می تواند قضاوت های فرد در مورد رفتارهای خود و دیگران و نیز نحوه برخوردهای اجتماعی وی را تحت تاثیر قرار دهد. جلوه های هیجانی نقش های متفاوتی ایفا می کنند؛ از جمله اینکه به عنوان وسیله ای برای برقراری ارتباط با دیگران به کار می روند و فرد می تواند از طریق آن ها اطلاعاتی را در مورد احساسات، نیازها و امیال خود به دیگران منتقل نماید. از سوی دیگر نیز ما یا می گیریم پیام های هیجانی دیگران را بخوانیم، بازشناسی کنیم و طبق آن ها رفتاری مناسب انجام دهیم (قدیری، 1384).
طی سالیان به خاطر پیچیدگی زیاد هیجان، تعاریف مختلفی از آن ارائه شده است. پل کلینجا و آن کلینجا (1981) تعریفی را ارده کرده اند که عناصر اصلی تعاریف قبلی را شامل می شود. بر طبق این تعریف هیجان حاصل تعامل بین عوامل ذهنی، محیطی و فرایندهای عصبی و هورمونی است. آنها در تایید این تعریف، نکات زیر را مطرح می کنند (فرانکن،1939؛ ترجمه اسفند آباد، محمودی و امامی پور،1384):
براساس این تعریف، هیجان ناشی از فرایند های زیست شناختی، آموخته شده و شناختی است. دیگر عملکرد مهم هیجان عبارت از رفتار پاداش دهنده و تنبیه کننده است. وقتی فرد هیجان بسیار مثبتی را تجربه می کند، به احتمال زیاد به رفتارهایی می پردازد که موجب تولید مجدد آن هیجان شود. به همین صورت، وقتی فرد هیجان بسیار منفی را تجربه می کند، از رفتارهایی که باعث بروز مجدد ان هیجان می شود اجتناب می کند. به بیان دیگر، هیجان در حکم تقویت های رفتاری است (فرانکن،2002؛ ترجمه اسفند آباد و همکاران،1384).
.....
...
.