دسته بندی | علوم انسانی |
بازدید ها | 0 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 53 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 80 |
مقاله بررسی جامع جنگ های صلیبی در 80 صفحه ورد قابل ویرایش
جنگهای صلیبی : 1095-1291
I - علل
جنگهای صلیبی اوج حواث قرون وسطی و شاید جالبترین واقعه ای بود که در تاریخ اروپا وخاور نزدیک روی می داد. اکنون دو دین بزرگ جهان ،اسلام و مسیحیت ، بعد از قرنها مناظره،سرانجام آن را به حکمیت نهایی بشرـ یعنی به میدان جنگ – واگذارمی کردند. تمام ترقیات قرون وسطایی ، جمیع عرصةبازرگانی و جهان مسیحی ،همةشور و اعتقاد مذهبی ،وکلیةقدرت فئودالیسم و فریبندگی شوالیه گری در دویست سال جنگی که برای بشر و منافع بارزگانی در گرفت به اوج کمال و ذروةاعتلا رسید.
اولین علت مستقیم جنگهای صلیبی پیشتازی ترکان سلجوقی بود. دنیا خود را با سلطةمسلمانان بر خاور نزدیک وفق داده بود. خلفای فاطمی مصر در حکومت بر فلسطین طریق مدارا پیش گرفته بودند و ،صرف نظر از چند واقعة استثنایی ، فرقه های مسیحی آن سامان از آزادی زیادی در پیروی از تعالیم دینی خویش برخوردار بودند. حاکم،خلیفة دیوانةقاهره، کلیسای قیامت را ویران کرده بود ( 1010)لکن خود مسلمانان مبالغ معتنا بهی خرج تعمیر مجدد آن کرده بودند. در سال 1047،جهانگرد و شاعر ایرانی، ناصر خسرو ، کلیسای مزبور راجنین توصیف کرد:«… جایی وسیع است چنانکه هشت هزار آدمی را درآن جای باشد،همه را به تکلف بسیار ساخته از رخام رنگین و نقاشی و تصویر ، وکلیسا را از اندرون به دیباهای رومی آراسته مصور کرده و بسیار زر طلا بر آنجا به کار برده ، و صورت عیسی علیه السلام را چد جا ساخته که بر خری نشسته .»
این فقط یکی از کلیساهای متعدد در بیت المقدس بود . زایران مسیحی حق داشتند آزادانه به اماکن متبر که رفت و آمد کنند، سالیان سالیان سال بود که زیارت فلسطین نوعی عبادت یا کفاره محسوب می شد،همه جا اروپا ،انسان کسانی را می دید که برگهای نخل فلسطین را چلیپا وار، به نشانةزیارت از اماکن متبر که ،زیور تنپوش خویش می کردند.،پیرز پلومن معتقد بود که این قبیل افراد «رخصت داشتند که از آن پس تمام عمر سخن دروغ بگویند .» لکن در 1070 ترکان بیت المقدس را از چنگ فاطمیان بیرون آوردند، و زایران مسیحی از این پس ناقل روایاتی بودند دربارةتعدی ترکان وبی حرمتی
آنها نسبت به اماکن متبرکه. طبق روایتی قدیمی که صحت آن مسلم نیست ،یکی از زایران به نام پیر لومیت ( پیر منزوی )از جانب سیمون ،بطرک بیت المقدس ،نامه ای نزد پاپ اوربانوس دوم به رم آورد که در طی آن تعقیب و آزار مسیحیان فلسطین بتفصیل بیان ،
واز پاپ عاجزانه تقاضای کمک شده بود (1088).
دومین علت مستقیم جنگهای صلیبی تضعیف خطرناک امپراطوری بیزانس بود. امپراطوری مزبور مدت هفت قرن میان تقاطع بزرگراههای اروپا و آسیا قرار داشت ومانع تهاجم لشکریان آسیایی وخیل جماعات چادرنشین استپها به اروپا بود. اکنون این امپراوری بر اثر نفاقهای داخلی، بدعتهای مخرب، و شقاق 1054 که مایةجدایی آن از غرب شده بود، آن قدر ضعیف بود که دیگر نمی توانست موفق به انجام این امر خطیر تاریخی شود. در حالی که بلغارها، پجنگها ، کومانها ،, وروسها بر دروازه های اروپایی آن هجوم می بردند،ترکان مشغول تکه تکه کردن ایالات آسیایی آن امپراطوری بودند. در 1071
سپاهیان بیزانس تقریباً در مناذگر تارومار شدند . ترکان سلجوقی ادسا{ الرهایا اورفه }، انطاکیه ( 1085)، طرسوس، حتی نیقیه را تسخیر کردند واز آن سوی بوسفور چشم برخودشهر قسطنیه دوختند. امپراطور آلکسیون اول (1081-1118)، با امضای عهدنامةخفت آوری ،بخشی از آسیای صغیر را نجات بخشید، لکن برای مقابله با هجومهای بیشتر فاقد قوای نظامی بود. اگر قسطنطنیه به دست ترکان می افتاد،تمامی اروپای خاوری در برابر لشکریان آنها مفتوح می شد وفتح تور ( 732) بی نتیجه می ماند. آلکسیوس غرور مذهبی را فراموش کرد،سفرایی نزد پاپ اور بانوس دوم و شورای
پیاچنتسا گسیل داشت،واروپای لاتین را تشویق کرد اورا در هزیمت دادن ترکان از اروپا یاری کند. آلکسیوس می گفت که مبارزه با این جماعت کفار در خاک آسیا عاقلانه تر خواهد بود تاآنکه دست روی دست نند و منتظر سیل آنها از طریق شبه جزیرةباکان به
پایتختهای اروپایی باشند. سو مین علت مستقیم جنگهای صلیبی حس جاه طلبی شهرهای ایتالیایی مانند پیزا،جنوا،ونیز، وآمالفی بود که می خواستند دامنةقدرت تجاری روزافزون خود را بسط دهند. هنگامی حوزة حکومت مسلمین را در اسپانیا کاهش دادند (از 1085 به بعد)،مدیترانة باختری به روی بازرگانان مسیحی بازشد. شهرهای ایتالیایی از راه بنا
صادر کنندة کالاهای داخلی و مصنوعات ورای آلپ ثروتمند تر و نیرومندتر شدند و در صدد بر آمدند به برتری مسلمانان در مدیترانةخاوری پایان دادةبازارهای خاور نزدیک را به روی امتعة اروپای باختری بکشانید.م اطلاع نداریم که این سوداگران ایتالیایی تا چه حد به شخص پاپ تقرب داشتند. تصمیم نهایی از جانب خود اوربانوس گرفته شد. این فکر به مخلیة سایر پاپها هم خطور کرده بود. مثلا ژربر، که به اسم سیلوستر دوم مقام یاپی را احراز کرد،از عالم مسیحیت خواستار نجات بیت المقدس شد،و بنا به اصرار او جماعتی از مبارزان مسیحی بی نتیجه قدم به خاک سوریه گذاشتند(حد1001). گرگوریوس هفتم در گرماگرم مبارزةمتهدم کننده ای با هانری چهارم گفته بود:«جان بر کف نهادن در راه نجات اماکن متبرکه در نظر من بمراتب خوشتر است تا حکومت بر عالمی.» هنگامی که اوربانوس در مارس 1095 ریاست شورای پیاچنتسا را به عهده گرفت، آتش آن مبارزه هنوز سرد نشده بود. در این شورا اوربانوس به حمایت از تقاضای سفیران آلکسیوس سخن گفت ،اما توصیه کرد تا مجمع عظیمتری به نمایندگی از جانب قاطبةمسیحیان برای اعلام جنگ علیه اسلام تشکیل نشده است، در گرفتن تصمیم شتاب نورزند.م احاطة وی بر اوضاع زیادتر ازآن بود که تصور کند در چنین امر
خطیری،در یک سرزمین دور دست ، پیروزی مسیحیان قطعی باشد. بی شک اوربانوس پیش بینی می کرد که شکست در این مهم به حیثیت مسیحیت وکلیسا سخت لطمه خواهد زد.شاید اشتیاق داشت که جنگجویی نامرتب بارونهای فئودال و دزدان دریای نورمان را به صورت مبارزه ای مقدس درآورد و اروپا و امپراطوری بنزانس را از خطر مسلمانان برهاند. آرزوی اوربانوس آن بود که کلیسای شرقی را دوباره به زیر سلطة حکومت پاپی، وعالم مسیحی را به صورت جهان نیرومندی تحت فرمان پاپها در آورد وباردیگر شهر رم را به پایتخت جهان مبدل کند. این مفهوم ذهنی ناشی از نهایت دولتمردی بود
از مارس تا اکتبر 1095 اوربانوس به سیاحت در ایتالیای شمالی و فرانسةجنوبی مشغول بود و از امر ا وبزرگان قوم برای کمک ضروری در این راه نظر خواست. در کلرمون ، واقع دراوورنی،شورای تاریخی روحانی اجلاس کرد، هرچند که یک روز سرد ماه نوامبر
بود، هزاران نفر از مردم نواحی و جوامع مختلف چادرهای خود را در میان صحرا برافراشتند،و چنان اجتماع عظیمی برپا شد که هیچ تالاری گنجایش آن همه مردم را نداشت ،هنگامی که هموطن خود اوربانوس دوم را بر بالای صفه بلند کردند، ووی به زبان خود آنها به ایراد مؤثرترین خطا به ها در تاریخ قرون وسطی پرداخت ، قلب همه از فرط احساسات در پس افتاد. پاپ خطاب به حاضران چنین گفت: ای نژاد فرانک! نژاد محبوب و برگزیدة خدا! … از مرزهای اورشلیم واز جانب قسطنطنیه خبر غم انگیزی
آورده اند که قومی ملعون بکلی از خدا بیخبر جابرانه بر اراضی این مسیحیان هجوم برده با ویروانی وایجاد آتشسوزی مردم را از زاد و بومشان بیرون رانده اند. ابنان جماعتی لز اسرا به مملکت خویش برده و بخشی از آنها را زیر شکنجه هایی بیرحمانه به قتل رسانده اند . این مردم محرابها را بالوث وجود خویش آلوده می سازند وسپس آنها را ویران می کنند. قلمرو یونانیان اکنون به دست آنها تکه تکه شده است یونانیان از آن اراضی وسیعی که پیمودن سراسر آن حتی بیش از دو ماه محروم شده اند.
جبهة مسلمان حرکت کرد.
روز بعد بخت از او برگشت. لشکریان تازه نفسی برای کمک به صلاح الدین از راه رسیدند و ریچارد، که دوباره بیمار شده بود و حمایتی از شهسواران مقیم عکا و صور نمیدید ، بار دیگر تقاضای صلح کرد. ریچارد در حالی که در آتش تب میسوخت به صدای بلند آب یخ و میوه خواست. صلاحالدین به اجابت خواستة وی مقداری گلابی و هلو و برف، و همچنین طبیب شخصی خویش را، به بالین وی فرستاد. در دوم سپتامبر 1192 آن دو دلاور عهدنامه صلحی را برای مدت سه سال امضاء و خاک فلسطین را تقسیم کردند. طبق این عهدنامه، قرار شد که ریچارد بر کلیة شهرهای ساحلیی که تسخیر کرده بود، از عکا تا یافا، حکومت کند؛ مسلمانان و مسیحیان مجاز باشند آزادانه از اراضی یکدیگر عبور کنند؛ جان ومال زایران در اورشلیم محفوظ و مصون ماند؛لکن شهر بیت المقدس زیر نظر مسلمانان اداره شود ( بعید نیست که چون بازرگانان ایتالیایی به طور کلی علاقمند به نظارت بر بنا در فلسطین بودند ، به همین سبب ریچارد را تشویق کرده باشند که اورشلیم را در برابر مناطق ساحلی به مسلمانان واگذارد.) با تدارک تورنواها ، عقد صلح را جشن گرفتنند. و قایعنگار ریچارد درباره این رویداد مینویسد:« فقط خداوند تبارک و تعالی از شادمانی بی اندازه این دو سپاه آگاه است.» برای اندک زمانی افراد دل از تنفر شستند. ریچاد رهنگام سوار شدن بر کشتی به عزم انگلیس آخرین نامه گستاخانه خودرا خطاب به صلاح الدین فرستاد و در طی آن وعده داد که سه سال دیگر برگردد و اورشلیم را بازستاند، صلاح الدین در جواب نوشت که اگر وی ناگزیر شود سرزمین خود را از دست دهد ، باختن به ریچارد را بر هر آدم زنده دیگری مرجح میشمرد.
عدالت، شکیبایی، و میانه روی صلاح الدین کاردانی، شجاعت و تدبیر جنگی ریچارد را شکست داده بود؛ وحدت و وفاداری سرداران مسلمان بر نفاق و عهدشکنیهای سالاران فئودال تفوق یافته بود؛ تجربه نشان داده بود که یک خط کوتاه مهمات سانی در عقب صفوف سپاه مسلمان بمراتب بر تسلط مسیحیان به دریاهای جهان مزیت داشت. وجود سلطان مسلمان نمونه بارزتر و مشخصتری از جمیع فضایل و نقایص مسیحی بود تا وجود شهریار مسیحی. صلاح الدین دینداری را به آنجا می رساند که از تعقیب و آزار مخالفان دین پروایی نداشت، و در این قبیل مسائل چنان دستخوش احساسات می شد که خصومتش با شهسواران پرستشگاه و مهمان نواز بیش از حد بود. با اینهمه ، معمولا با ضعفا بملامیت رفتار می کرد، با شکست خوردگام مهربان ، و در وفای به عهد چنان از دشمنان خویش برتر بود که وقایعنگاران مسیحی در شگفت بودند چطور الاهیاتی چنین قادر است آدمی چنان به وجود آورد. وی با خدمتگزاران خویش در نهایت ملاطفت رفتار، وشخصاً به کلیة شکایتها رسیدگی می کرد. « پول در نظر وی همان اندازه قدر داشت که خاک»، وآنچه در خزانه شخصی خویش به جا نهاد فقط یک دینار بود. چندی قبل از آنکه جان سپرد، خطاب به فرزندش ، به ظاهر اندرزهایی داد که هیچ حکیم مسیحی قادر نبود سخنی پرمغزتر از آن بگوید:
پسرم، ترا به خدای تبارک و تعالی می سپارم .. طبق مشیت وی رفتار کن، زیرا آرامش خاطر در آن نهفته است. از خونریزی بپرهیز.. زیرا خونی که بر زمین ریزد هرگز نمیخسبد. کوشش کن تا دل آحاد رعیت خود را به دست اوری و مراقب رفاه آنان باشی؛ زیرا تو از جانب خداوند و من به این سمت برگزیده شده ای تا خوشبختی آنها را تأمین کنی. جهد کن تا دلوزیران ، بزرگان، و امیران خویش را به دست آری. اگر من به مقام شامخی نایل آمدهام،علت آن است که با محبت و ملاطفت دل مردم را تسخیر کرده ام.
وی در سال 1193، هنگامی که پنجاه وپنج سال بیشتر از عمرش نمیگذشت، بدرود حیات گفت.
VII- چهارمین جنگ صلیبی : 1202- 1204
سومین جنگ صلیبی عکا را آازد ساخت، اما بیت المقدس را همچنان در دست مسلمانان باقی گذاشته بود. نتیجه ای چنین اندک از یک سلسله مبارزاتی که در آن بزرگترین سلاطین اروپا شرکت جسته بودند طبعاً مایه دلسردی بود. غرق شدن فردریک بارباروسا، فرار فیلیپ اوگوست، تصور آشکار ریچارد، توطئه های بی دغدغه شهسواران مسیحی در سرزمین مقدس، اختلافات بین شهسواران پرستشگاه و مهمان نواز، شروع مجدد جنگ بین انگلیس و فرانسه دماغ اروپای مغرور را به خاک سایید و ایقان دنی عیسی را در میان پیروان ان بیش از پیش ضعیف ساخت. لکن چون صلاح الدین زو در گذشت و امپراطوری وی تجزیه شد. امید مومنین اروپایی بالا گرفت. اینوکنتیوس سوم را از آغاز تصدی مقام پاپی خواستار کوشش دیگری در این راه بود و کشیش ساده ای به نام فولک دونویی، در طی موعظاتی، سلاطین و مردم را به شرکت در چهارمین جنگ صلیبی دعوت کرد. نتایج حاصله به هیچ وجه مایه امیدواری نبود. امپراطور فردریک دوم پسری بود چهار ساله ؛ فیلیپ اوگوست شرکت در یک جنگ صلیبی را برای یک عمر کافی میدانست؛ و ریچارد اول پادشاه انگلیس، که آخرین نامة خو خطاب به صلاح الدین را فراموش کرده بود ، به سخنان تشویق آمیز فولک خندید و در پاسخ وی گفت : « به من توصیه می کنی که سه دختر خویش یعنی غرور، آز و ناپرهیزکاری را ترک گویم. من آنها را به آنهایی کهب یش از همه استحقاق دارند میبخشم: غرورم را شهسواران پرستشگاه، آزم را به راهان سیتو، و ناپرهیزکاریم را به جماع اسقفان» با تمام این احوال، اینوکنیتوس در تقاضای خویش پافشاری ورزید. وی پیشنهاد کرد که مبارزه علیه مصر در صورتی قرین کامیابی خواهد شد که ایتالیا حاکم بر دریای مدیترانه باشد، و تسلط بر سرزمین ثروتمند و حاصلخیزی مثل مصر بهترین وسیله رسیدن به بیت المقدس و تسخیر آن شهر است پس از آنکه مدتی با و نیز چانه می زدند ، عاقبت آن جمهوری کوچک دریانورد را راضی کردند در برابر 85000 مارک نقره ( معادل 8500000 دلار) وسایل حرکت چهار هزار و پانصد نفر شهسوار با مرکب آنها، نه هزار تن از ملازمان ، و بیست هزار پیاده نظام به انضمام سیورسات نه ماهه آنها را از دریا فراهم سازد ؛به علاوه: پنجاه فروند کشتی جنگی مجهز به افراد پاروزن را در اختیار صلیبیون بگذارد. و نیز در مقابل این خدمات یک شرط قایل شد، و آن گرفتن نیمی از غنایم اراضی تصرف شده بود. لکن ونیزیها به هیچ وجه قصد حمله به مصر را نداشتند. سوداگران ونیزی همه ساله از طریق صدور الوار و آهن واسلحه به مصر، و وارد کردن غلام، میلیونها دلار استفاده میکردند و اکنون حاضر نبودند که این داد وستد را به جنگ به مخاطره افکنند یا پیزا و جنووا در این معاملات سهیم سازند. به همین سبب، در همان حال که مشغول مذاکره با کمیته صلیبیون بودند ، مخفیانه با سلطان مصر عقد اتحادی بستند و متعهد شدند که آن کشور ار در برابر تهاجم بیگانگان حراست کنند. (1251) ارنول ، یکی از وقایعنگاران این عهد، اظهار می دارد که ونیز برای منحرف ساختن جنگ صلیبی از فلسطین، رشوه چشمگیری دریافت کرد.
در تابستان 1352، لشکریان جدید صلیبی در ونیز گرد آمدند. سرداران این سپاه عبارت بودند از مارکزه یونیفا چوازمونفرا ، کنت لویی از بلرا، کنت بودوئن از فلاندر ، سیمون دومونفور ( که بعدها در مبازره با بدعتگذاران آلبیگایی شهرت فراوانی به دست آورد ) ، و عده زیادی از بزرگان و اشراف عهد ، از جمله ژفروا دو ویلاردوئن ، و مارشال دوشامپانی، که نه فقط در دیپلوماسی و مبارزات صلیبی سهم شایانی ایفا کرد، بلکه تاریخ فضاحت آور آن را به صورت خاطرات آبرومندی تدوین کرد که خود مقدمه آثار ادبی منثور زبان فرانسه بود به سنت مالوف، اکثر صلیبیون از فرانسه میآمدند. به هر کس که در این امر خطیر شرکت می جست دستور داده شده بود که به نسبت استطاعت مالی خویش مبلغی پول نقد همراه بیاورد تا 85000 مارک نقره ای که ونیز مطالبه می کرد گرد آید. پس از گرد آوری تمام وجوه ،هنوز 34000 مارک کمبود داشتند . انریکو داندولو ، دوج تقریباً نابینای ونیز «که دلش را دریای کرم میخواندند»، با تمام حرمتی که از آن مردی نود و چهار ساله بود، پیشنهاد کرد که اگر صلیبیون در تسخیر بندر زارا به و نیز مدد رسانند، جمهوری مزبور از تقاضای ما بقی پول صرف نظر خواهد کرد. این بندر بعد از خود و نیز مهمترین بندر دریای آدریاتیک محسوب می شد. در 998 ونیز آن را تسخیر کرده بود، وبارها در آنجا مردم علم شورش برافراشته و منکوب شده بودند. اما در این تاریخ به مجارستان تعلق داشت و تنها راه ارتباط اراضی مجارنشین با دریا بود. از آنجا که ثروت و قدرت این بندی رو به فزونی بود، و نیز بیم آن داشت که رقیب عمده وی در تجارت آدریاتیک شود. اینوکنتیوس سوم چنین پیشنهادی را شریرانه نامید و تهدید کرد که هر کس در اجرای این نقشه شریک شود، او را تکفیر می کند. لکن صدای دلنواز سکه های طلا آن قدر بلند بود که امکان نداشت سخنان بزرگترین و مقتدرترین پاپهای عالم به گوش کسی رسد. ناوگان مشترک جنگجویان بر زارا هجوم بردند و آن بندر را در عرض پنج روز تسخیر، و غنایم به دست آمده را میان خود تقسیم کردند. آنگاه صلیبیون هیئتی را به شفاعت نزد پاپ روانه داشتند و تقاضای عفو کردند. پاپ بر ایشان آمرزش فرستاد ، لکن تقاضا کرد که غنایم به دست آمده را مسترد دارند، صلیبیون از پاپ برای آمرزش گناهان تشکر کردند ، اما غنایم را نگاه داشتند. ونیزیها حکم تکفیر پاپ را نادیده انگاشتند و درصدد اجرای دومین قسمت برنامه خویش، که تسلط بر قسطنطنیه بود، برآمدند.
حکومت سلطنتی بیزانس از جنگهای صلیبی چیزی نیاموخته بود؛ کمکی که در این مبارزات به صلیبیون کرد اندک بود، اما منافعی سرشار عایدش شد؛ قسمت اعظم آسیای صغیر را دوباره به چنگ آورد و با آرامش و قرار شاهد تضعیف متقابل اسلام و غرب در کشمکشی که بر سر فلسطین روی می داد شد. امپراطور ما نوئل هزاران نفر از ونیزیها را در قسطنطنیه زندانی، و چند صباحی امتیازات تجارتی ونیز را در آن سامان لغو کرده بود (1171). اسحاق دوم، ملق به آنگلوس، بی هیچ ناراحتی و دغدغه خاطری . با اعراب مسلمان متحد شده بود. در 1195 اسحاق به بدست برادرش الکسیوس سوم خلع، زندانی و نابینا شد. پسر اسحاق، که او نیز آلکسیوس نام داشت، به آلمان گریخت. در 1202 وی عازم ونیز شد و از سنای ونیز و صلیبیون تقاضا کرد که پدرش را نجات دهند و دوباره به مقام سلطنت بردارند، و در عوض وعده داد که برای هجوم به مسلمانان همه نوع سیورسات در اختیار آنها قرار دهد . داندولو و بارونهای فرانسوی قرار داد سنگینی را بر آلکسیوس جوان تحمیل کردند : به این معنی که از وی تعهد گرفتند مبلغ 200000 مارک نقره به صلیبیون تسلیم کند، سپاهی مرکب از ده هزار نفر را برای خدمت در فلسطین مجهز سازد، و کلیسای ارتدوکس یونانی را مطیع و منقاد پاپ اعظم گرداند.
با وجود این رشوه زیرکانه، اینوکنتیوس سوم صلیبیون را از هجوم به امپراطوری بیزانس بازداشت ، و تهدید کرد که هر کس را که از گفته او تخلف ورزد تکفیر خواهد کرد. برخی از اعیان حاضر به شرکت در چنین ماجرایی نشدند. بخشی از سپاهیان ، خود را از مبارزات بیزانس بازداشت، و تهدید کرد که هر کس را که از گفته او تخلف ورزد تکفیر خواهد کرد. برخی از اعیان حاضر به شرکت در چنین ماجرایی نشدند. بخشی از سپاهیان، خود را از مبارزات صلیبی معاف دانستند و به زادو بومشان برگشتند. لکن امید به تسخیر ثروتمدترین شهر اورپا چنان اندیشه نوید بخشی بود که تاب و توان از همه می برد.